‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

بسم الله

خوشبختانه، با وجود اینکه می دونم حرف خاصی ندارم که تو وبلاگ و جاهای دیگه بزنم اما هنوز به وبلاگ فکر می کنم و برام مهمه. من هیچ وقت نتونستم برای مخاطبم توی شبکه اجتماعی حرف بزنم. من هیچ وقت موفق نشدم توی ارتباط شفاهی با بقیه کیف کنم و لذت ببرم. اما وبلاگ داستانش متفاوته. من هر بار توی وبلاگ می نویسم -ولو سالی یکبار باشه- کیف می کنم.

عارف نامه، اثری است منظوم از ایرج میرزا. محتوای خوبی ندارد. فلذا قابل توصیه هم نیست. اما برای من نکات جالب توجهی دارد. با توجه به اینکه سخت پیدا می شود، یک نسخه اش را اینجا کپی کردم که دم دست باشد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۸ ، ۰۵:۳۷
محمدیحیی

بسمه تعالی

 

 

(به دنبال صحبتی که با یکی از رفقا(م.ح) داشتم. قرار شد به صورت متنی نظرم را به اشتراک بگذارم. حقیقتا متن خوبی از آن در نیامد. اون بنده خدا هم با اینکه نگفت، ولی معلوم بود که راضی نبوده. به هر حال، ایده های متن برای خودم هنوز تازه است و جای بررسی بیشتر دارد. اما شکل و شمایل و بیانش افتضاح است)

 

 

درباره اندیشه، فرم و تحول ایماژ ها

 

 

نوشته زیر انضمامی ترین نوشته ای است که تا الان نوشته ام و فکر می کنم نوشتن آن در این دقایق، ضروری ترین کاری است که می توانستم انجام دهم.

هیچ چیزی را نمی توان انضمامی تر از مسئله ای که در مورد آن خواهم نوشت پیدا کرد. در واقع ما در مورد مسائل انضمامی به طور بسط یافته ای دچار توهم هستیم. آن چیزهایی که تاکنون انضمامی فرض می شدند در میان هاله های غلیظ انتزاعیات، هیجانات و احساسات جا گرفته اند. انضمامی ترین مسئله همواره بنیادی ترین مسئله است. برای پرداختن به چنین نکته ای نیاز به استدلال نیست. ما امور را یا می دانیم یا نمی دانیم. آنچه را که می دانیم دانسته ایم و آنچه را که نمی دانیم، حقیقتا نمی دانیم. تفاوت تنها در اجمال یا تفصیل آنهاست...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۸ ، ۱۸:۴۰
محمدیحیی

ب

رشد در گرو آزادی است

و آزادی در گرو مواجهه با ترس ها:

از بلاهای بیرونی گرفته(یعدکم الفقر)

تا هول های درونی(و یامرکم بالفحشا)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ آبان ۹۸ ، ۱۹:۲۵
محمدیحیی

ب

 

به گمانی که الان دارم، هولناک ترینِ کار ها نفوذ و واکاوی و نهایتا تشریح چیزهایی است که بر انسان می گذرد. 

این جهان بیرون نیست که ما را (منظورم انسان هاست به مثابه یک نوع) می سازد. بلکه جهان بیرونبا همه کاستی ها و زشتی هایش، متعادل شده و فیلتر شده درونیات هولناکی است که انسان ها دارند. 

روان کاوی، تلاشی بود که سعی کرد کمتر از بقیه مضحک باشد، اما سرنوشتت جور دیگری رقم خورده بود.

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۸ ، ۱۵:۴۴
محمدیحیی

بسم الله الممتحن

 

کسی که لاف عقل می زند، بیش تر بی عقلی می کند

کسی که لاف علم می زند، نادان تر می شود

کسی که لاف فهم و شعور می زند، کم شعورتر می شود

کسی که لاف مال می زند، نیازمند تر می گردد

کسی که...

.

.

انگار نه؛ یقینا پروردگار متعال ما را با لاف هایمان می آزماید و دروغ های ما را رسوا می کند. شوخی که نیست، هم در قرآن فرستاده و هم در حدیث قدسی گفته. بزرگ خدایی است و عجب حکمتی دارد!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۳۶
محمدیحیی
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۵ تیر ۹۸ ، ۲۳:۴۵
محمدیحیی

(برای نشریه حیات خلوت دانشگاه. البته اگر به اون زمان برمی گشتم همچنین چرندی نمی نوشتم)

 

پژوهش مرده است

 

*«پژوهش» نیز مانند بسیاری از فعالیت های دانشگاهی، اخلاق خاص خود را دارد. البته منظور من از اخلاق، باید و نباید های روشی(مانند امانت داری در نقل منابع یا ...) نیست. بلکه اخلاق پژوهش را باید در یک گام عقب تر نیز جستجو کرد. از این مرحله از اخلاق پژوهشی عموما با نام «روحیه پژوهش» یاد می کنند اما این تعبیر بسیار رهزن و گمراه کننده است و به نظر می رسد که اگر همان تعبیر «اخلاق پژوهش» را توسعه معنایی بدهیم، راحت تر به مقصود می رسیم. مخصوصا که «بی اخلاقی پژوهشی» عنوان بهتری برای نشان دادن وضعیت کنونی است تا «نداشتن روحیه پژوهش».

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۷ ، ۰۳:۰۴
محمدیحیی

(این متن، اعتراضی بود که کلاس روش پژوهش دانشگاه. حقیقتا چیزی که یاد نگرفتم، اما سعی کردم عوض توقعات استاد که می خواست ما در ازای 32 ساعت آموزشِ نیمه کاره یک مقاله ولو آماتور تحویل بدهیم، این متن را بنویسم. القصه نمره ام صفر شد و مجبور شدم یک چیز غریبی به اسم مقاله تحویل بدهم. این متن را هم می گذارم برای درس عبرت)

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

مقدمه ای بر روش شناسی پژوهش اجتماعی

یا

فرصتی برای گفتگو پیرامون آنچه تاکنون مغفول مانده

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۲۱
محمدیحیی

(این متن را برای فرزند عزیزم، نشریه کاغذ احوال نوشتم. نشریه ای که نابلدهای دور و برم نابودش کردند. خدایشان آدم کند)

 

سه پوزِ سه سرِ شش چشم*

در باب لزوم آشتی با ضحاک و نگاهی به داستان شیخ صنعان

 

فارغ از توصیفات و معرفی شاهنامه از ضحاک(که در زمینه فکری-فرهنگی خاصی رخ داده) ضحاک را دقیقا نمی توان وجه «ضد زندگی» و «ضد انسانی» معرفی کرد. اگر از الگوی دوگانه سیاه-سفید عبور کنیم و با دوگانه زندگی-ضد زندگی مواجه شویم، می توانیم با خوانشی جدید از ضحاک(به عنوان نمونه ای کامل)، جریان «زندگی» را در مقابل جریان «ضد زندگی»(یا باطل، ظلم و هر چیز دیگر) بدانیم. برای طرح چنین دوگانه ای، نیازمند ارجاع حقیقت زندگی به «واقعیت و آنچه هست»(در مقابل ایده آرمانی) هستیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ دی ۹۶ ، ۰۳:۴۵
محمدیحیی

بسم الله

 

 

دوباره وبلاگ، دوباره این وامونده!

تا باشه از این محافظه کاریا...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۳:۲۶
محمدیحیی