‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

بسم الله

خوشبختانه، با وجود اینکه می دونم حرف خاصی ندارم که تو وبلاگ و جاهای دیگه بزنم اما هنوز به وبلاگ فکر می کنم و برام مهمه. من هیچ وقت نتونستم برای مخاطبم توی شبکه اجتماعی حرف بزنم. من هیچ وقت موفق نشدم توی ارتباط شفاهی با بقیه کیف کنم و لذت ببرم. اما وبلاگ داستانش متفاوته. من هر بار توی وبلاگ می نویسم -ولو سالی یکبار باشه- کیف می کنم.

سه پوزِ سه سرِ شش چشم

جمعه, ۱ دی ۱۳۹۶، ۰۳:۴۵ ق.ظ

(این متن را برای فرزند عزیزم، نشریه کاغذ احوال نوشتم. نشریه ای که نابلدهای دور و برم نابودش کردند. خدایشان آدم کند)

 

سه پوزِ سه سرِ شش چشم*

در باب لزوم آشتی با ضحاک و نگاهی به داستان شیخ صنعان

 

فارغ از توصیفات و معرفی شاهنامه از ضحاک(که در زمینه فکری-فرهنگی خاصی رخ داده) ضحاک را دقیقا نمی توان وجه «ضد زندگی» و «ضد انسانی» معرفی کرد. اگر از الگوی دوگانه سیاه-سفید عبور کنیم و با دوگانه زندگی-ضد زندگی مواجه شویم، می توانیم با خوانشی جدید از ضحاک(به عنوان نمونه ای کامل)، جریان «زندگی» را در مقابل جریان «ضد زندگی»(یا باطل، ظلم و هر چیز دیگر) بدانیم. برای طرح چنین دوگانه ای، نیازمند ارجاع حقیقت زندگی به «واقعیت و آنچه هست»(در مقابل ایده آرمانی) هستیم.

طرح «ضحاک» برای چنین مسئله ای برای بیان و اشاره آن به عنوان کهن الگوست. زیرا ساخت و شخصیت پردازی ضحاک به شدت مستعد گریز از کلیشه های ثابت، لایتغیر و در نتیجه ضد زندگی است. ضحاک ظاهرا شخصیت منفی زندگی است، اما اگر ضرورت آن شناخته نشود و به تبع آن مورد تحریف واقع شود نمی تواند در یک نسبت سازنده با روی دیگر زندگی قرار بگیرد. برای شفافیت بیشتر به داستان شیخ سمعان(صنعان) رجوع کنیم:

او که پیر طریقت است چند شب در خواب می بیند که به سمت روم سجده می کند. پس به آنجا سفر می کند و دلداده دختر پادشاه می شود. این دلدادگی تا آنجاست که رسوم مسلمانی را کنار می گذارد. مریدان که دنبال او آمده بودند چهل روز تضرع می کنند تا در خواب از پیامبر(ص) مژده بازگشت شیخ را دریافت می کنند. در ادامه دختر ترسا نیز با خوابی که می بیند به دیار شیخ می رود و مسلمان می شود. در این طرح (که در داستان های عرفانی سراسر جهان نمونه دارد) «زندگی» از سفیدی مطلق(وضعیت اولیه شیخ) به دشواری/گره/ناگواری و حتی آنیمای خود می رسد.(دختر ترسا) اگر این تلاقی دروغین نباشد و اسیر میانمایگی نشود(منتهی الیه کفر شیخ و خوک چرانی وی) با توبه شیخ و دختر ترسا در نهایت جانمایه زندگی را تشکیل می دهد.(البته این نکته نیز قابل توجه است که «ضد زندگی» به دلیل عدمی بودن ذاتش نمود عینی غالبی ندارد)

زندگی در این طرح کلی، سرشار از ابتلائات و مشکلات، و صد البته غیرفانتزی بودن است. با این نگاه ضحاک را می توان نمونه رنج ها و تلخکامی های طبیعی زندگی دانست که در نتیجه آن، قیام وی واکنشی رادیکال در برابر اشرافیتِ فانتزیِ به نیهیلسم رسیده است.(ارجاع به رفتار های جمشید پیش از قیام ضحاک) البته برای طرح چنین مسئله ای، صرفا نمونه های معدودی وجود ندارند. علاوه بر ادبیات عرفانی ملل، داستان های عاشقانه جنگ و حتی اسطوره های منفی تنها نمونه هایی از چنین اشاره ای در تبیین زندگی است.

پس با این همه، ضحاک(به عنوان الگو) نمایانگر تاریکی و بدی نیست. او پدر تراژدی است. ضحاک وجه دیگر حقیقت زندگی است و زندگی با تمام فراز و نشیب هایش (که همگی «تجلی های متفاوت» نور مطلق هستند) در مقابل «ضد زندگی» قرار می گیرد:

 

(بتمن)- «پس چرا می خوای منو بکشی؟»

(جوکر)- «من نمیخوام تورو بکشم! بدون تو چیکار باید کنم؟ برم دوباره با دلال های مواد سر و کله بزنم؟ نه، تو منو کامل میکنی.»**

 

*توصیف فردوسی از ضحاک در شاهنامه

**شوالیه سیاه اثر کریستوفر نولان(2008)

 

 

یادداشت زورکی کانال انجمن علمی

96/10/1

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۱۰/۰۱
محمدیحیی

نظرات (۱)

۰۲ دی ۹۶ ، ۱۱:۲۶ حمید درویشی شاهکلائی
سلام بر شما
برام جالب خواهد بود بدونم چند نفر از بچه‌های کارشناسی دانشکده می‌تونن با این متن ارتباط برقرار کنند.

پاسخ:
سلام. احتمالا خیلی خیلی کم. و این هم دقیقا به قصور و تبلی من تو نوشتن بر می گرده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی