‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

بسم الله

خوشبختانه، با وجود اینکه می دونم حرف خاصی ندارم که تو وبلاگ و جاهای دیگه بزنم اما هنوز به وبلاگ فکر می کنم و برام مهمه. من هیچ وقت نتونستم برای مخاطبم توی شبکه اجتماعی حرف بزنم. من هیچ وقت موفق نشدم توی ارتباط شفاهی با بقیه کیف کنم و لذت ببرم. اما وبلاگ داستانش متفاوته. من هر بار توی وبلاگ می نویسم -ولو سالی یکبار باشه- کیف می کنم.

۱ مطلب در خرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

بسم الله النور


من در همین چند سالی که زندگی کرده ام به کارهای متنوعی دست زده ام. مثلا بسیار پیش می آمده که کارهای ناتمامی را شروع کرده و همان گونه که از اسمش بر می آید بدون سرانجام خاصی رها کرده باشم. خیالی نیست. به هر حال کار خوب کم نداشتم. کار بد هم در سابقه ام کم نیست. گاهی اوقات یکی دو تا از نوشته های سالها پیش را می بینم و مبهوت می مانم که چه طور توانسته ام آنها را بنویسم. گاهی هم همین حرف های دو سه سال پیش خودم را می شنوم و تا آستانه دق مرگ شدن پیش می روم. این فراز و نشیب مختص به یک شخص نیست. هر کسی به تناسب زندگی خودش تلخ و شیرین هایی دارد و چه خوب می شود هر شخصی فراز و نشیب هایش را بشناسد.

با این حال یک چیز در این میان برای من جالب است: در میان همه کار، تنها آنهایی برای ما خواهند ماند که آنها را به سرانجام برسانیم. منظور من از سرانجام، آغاز کردن و پیش رفتن یک مسیر تا جایی است که فرد نتواند خودش را به راحتی از آن خلاص کند. این چنین می شود که ساخته دست ما به دجله می افتد، قوتمان می شود و ما را خواهد ساخت.

به همین دلیل می توانم بگویم بزرگترین اشتباهی که در طول این سالها انجام داده ام، عدم پیگیری و سماجت در مورد بعضی کارها بوده که ناامیدانه و با توجیهات ذهنی رها کرده بودم. این حسرت را نمی توانم جبران کنم مگر با اعمال سماجت و پیگیری نسبت به هر چیزی که الان دارم و هر چیز نویی که خواهم ساخت. حالا که عمر دانشگاهی من تقریبا به سر آمده، درک می کنم -و با حسرت هم درک می کنم- که ارزش چیزها به شگفت بودن ایده هایشان نیست بلکه به «دم کشیدن» آنهاست.

حالا که نگاه می کنم، می بینم چیزهای زیادی در من دم کشیده. بعضی هایشان دوست داشتنی و شیرین اند و البته بعضی هایشان تلخ و ناگوار.

با این حال در کنار جالب ترین جنبه که چند خط پیش در مورد آن نوشتم؛ ارزشمند ترین جنبه این ماجرا برای من آنجاست که حالا تقریبا وادر مسیری شده ام که می دانم با چه چیزی خوشحال می شوم و چه چیزهایی نا خوشم می کند. این خیلی کشف بزرگی است. کشفی که تا هنگام مواجهه با گذشته و تکرارهایی که انجام داده ام، از غبار توهم و تخیل خارج نشده بود.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ خرداد ۹۹ ، ۰۲:۲۴
محمدیحیی