‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

بسم الله

خوشبختانه، با وجود اینکه می دونم حرف خاصی ندارم که تو وبلاگ و جاهای دیگه بزنم اما هنوز به وبلاگ فکر می کنم و برام مهمه. من هیچ وقت نتونستم برای مخاطبم توی شبکه اجتماعی حرف بزنم. من هیچ وقت موفق نشدم توی ارتباط شفاهی با بقیه کیف کنم و لذت ببرم. اما وبلاگ داستانش متفاوته. من هر بار توی وبلاگ می نویسم -ولو سالی یکبار باشه- کیف می کنم.

هذیان

سه شنبه, ۲۵ آذر ۱۳۹۹، ۱۱:۵۴ ب.ظ

.

.

من تخمه شکستن را دوست دارم. تخمه شکستن تحمل خیلی چیزها را برای من آسان می کند.

مثلا همین چند شب پیش وقتی به کلی کلافه شده بودم و نمی دانستم چه طور می توانم خودم را از محاصره انبوه کارهای ناخوشایند در بیاورم، به تخمه شکستن پناه بردم. فی الواقع این کار انقدر موثر بود که ترغیب شدم از فرصت استفاده کرده و خودم را میان چیزهای ناخوشایند بیشتری بیاندازم. بدین ترتیب از آنجا که اینترنت مفت بود و از پیش وقتم را وقف اتلاف کرده بودم، نشستم و شب های مافیا را از فیلیمو پلی کردم. پیش از هر چیز سعید ابوطالب برایم جذاب بود. با مقداری جستجو فهمیدم فصل جدید شام ایرانی را هم همین آقای سعید ابوطالب ساخته و از قضا قسمت های جدیدش گاه گاهی پخش می شود. تخمه زیاد بود و مجال فراخ تر. قسمت های متعددی از شام ایرانی ناخوشایندِ خوشایند آن موقع من بود. این دومی، قسمت های بیشتری داشت و سوزن کنجکاوی من تا فصل اول این مجموعه، یعنی چیزهایی که سروش صحت حدود ده سال پیش ساخته، فرو رفته بود. وقتی تمام شد مقداری متحیّر بودم. در واقع چند دانه تخمه مانده بود و من همه فداکاری نتوانسته بودم حق آن را ادا کنم. صفحه اول فیلیمو را مرور کردم. مستندی بود به نام «گرتا». "من و اینهمه ناخوشایندی محاله محاله" در ذهنم اجرا می شود. (اینجای متن که رسیده ام، می بایست در مورد گرتا توضیحی می دادم لیکن چون تخمه ها تمام شده و تحمل ناخوشایندی بیشتر ندارم می توانید به گوگل مراجعه کنید) چند دقیقه از گرتا را هم می بینم و تخمه هایم تمام می شود.

من تخمه شکستن را دوست دارم ولی از تمام شدن تخمه ها متنفرم. تخمه ها که تمام می شود من می مانم و آثار شتک زدن مشتی خزعبلات روی سر و صورت خیالم. آن چیزی پیش ازین آشیانه مرغ خیال بود حالا زباله دانی شده که به تلنبار پوست های تخمه پوزخند می زند.

...

تخمه هایم مدت هاست تمام شده. امشب یکبار دوباره به فیلیمو سرزدم: «قسمت دوم فصل دوم شبهای مافا با حضور بانوان هنرمند». اجرا می کنم. چند دقیقه اجرا می کنم. "چرا هیچ جذابیتی ندارد؟" "چرا اینقدر مهوع است؟" "چرا حتی جاذبه جنسی هم ندارد؟" "چرا اینقدر زننده است؟" "..." ".." ...

-کاش تخمه داشتم

+همان بهتر که ندارم





پ.ن:

یک روزی به این نتیجه رسیدم که آدم باید اثر خوب ببنید، کتاب خواب بخواند، آدم های خوب را ملاقات کند و به همین دست خوب بودن ادامه بدهد تا معیارهای خوب ماندن را گم نکند. حتی توصیه دقیق محمدحسین توفیق زاده، مبنی بر اینکه مرور چیزهای ضعیف و نقادی آن می تواند آموزنده تر از بررسی چیزهای خوب باشد، این عقیده را در من تغییر نداد. چند وقت پیش، م.ح.و. پیشنهاد که انیمه attack on titan را ببینم. برای هر دوی ما این پیشنهاد عجیب بود، مخصوصا من، با آن همه نفرتی که از اینجور چیزهای تینیجری (نوجوانانه؟) داشتم. اعتماد کردم و دیدم. قشنگ بود. حالا که فصل جدیدش منتشر شده صبر نکردم و انیمه اش را دانلود کردم تا بخوانم. عجیب تر شد. توقع نداشتم. خیلی خوب بود. آفرین! لذت بردم. آموزنده بود. البته که بعضی حرف های آن آقای نویسنده انیمه را نمی پسندم، نمی توانم منکر بشوم که کارش را خوب انجام داده. و نهایتا با اینکه اثری درجه یک از محصولات زندگی نبود، ولی روحم سبک شد. به همین ترتیب یک دفعه یاد آپارتمان بیلی وایلدر افتادم. یاد «من دنیل بلیک». با کمی جلوتر برادران کارامازوف. یا بعدتر از آن سعدی؛ حتی بعضی غزل های دیوان شمس که به زحمت می خواندم.



پ.ن2:

موقعی که متن را شروع کردم به نوشتن، تصور می کردم مجالی هم برای توضیح چرایی بد بودن شام ایرانی و شبهای مافیا و حتی گرتا خواهم داشت. حقیقت این بود که نداشتم و حالا هم ندارم. هنوز وقتی یادشان می کنم تنم درد می گیرد. خسته شده ام. توضیح مبتذل بودن چنین آثاری مثل قضاوت در مورد انواع پفک نیست که بگوییم به ذائقه ها و سلیقه ها بر می گردد. با این حال قضاوت در این موارد دقیقا به ذائقه آدم ها بر می گردد؛ موقعی که بعد از مواجهه با هر اثر برگردند و از خودشان بپرسند: "داری تبدیل به چجور آدمی می شی؟"

.

به شرطی که روی آن زبان های به حلقوم فرو شده هنوز اثری از قوه چشایی باقی باشد.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۹/۲۵
محمدیحیی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی