‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

بسم الله

خوشبختانه، با وجود اینکه می دونم حرف خاصی ندارم که تو وبلاگ و جاهای دیگه بزنم اما هنوز به وبلاگ فکر می کنم و برام مهمه. من هیچ وقت نتونستم برای مخاطبم توی شبکه اجتماعی حرف بزنم. من هیچ وقت موفق نشدم توی ارتباط شفاهی با بقیه کیف کنم و لذت ببرم. اما وبلاگ داستانش متفاوته. من هر بار توی وبلاگ می نویسم -ولو سالی یکبار باشه- کیف می کنم.

عصر جدید

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۱۱:۲۶ ب.ظ

چند روزی ویرگول را بالا پایین کردم، به این امید که هر از گاهی آنجا بنویسم. به دلم ننشست. همین جا بهتر است. مخصوصا آنجایی به شعور و شخصیتم برخورد که کنار عنوان هر مطلب یک قسمتی گذاشته بودند که نشان می داد مطالعه آن مطلب چند دقیقه طول می کشد! این را که دیدم تصمیمم قطعی و بدون بازگشت شد.

این دقیقه ها را باید دور انداخت. متنی که از پیش برایم تعیین کند در چند دقیقه خوانده خواهد شد، نخواندنش بهتر است. مخصوصا متن هایی که حول و حوش کلید واژه هایی مثل بهینه سازی، استارتاپ، زندگی مینیمال و ... می چرخند. همه‌شان تهوع آورند. از بیخ.

.

قصد دارم اینجا از تجربه هایم بنویسم. از تجربه های خواندن متون کلاسیک. می خواهم راهنمایی بنویسم برای کسانی که روزی بخواهند متون کلاسیک بخوانند و احیانا علاقه داشته باشند از مصیبت های قبلی‌ها عبرت بگیرند. البته اینها همه به وسع خودم است. من در حوزه کاری خودم آدم برجسته ای نبودم و به همین دلیل نمی توانم خودم را بازار متن فروشی ها عرضه کنم، و صد البته و به طریق اولی نمی توانم اینها را در جایی ثبت کنم که جلوی چشم همه باشد. پس چه بهتر که جلوی چشم خودم باشد و احیانا چند مخاطبی که به اشتباه، یا تصادف، و یا بدِ روزگار از اینجا رد می شوند.

در نهایت، اگر در گفتن این جمله صداقت کافی داشته باشم، من قصد دیگری نیز از نوشتن این تجربه ها دارم: قصد رهایی از آنچه که تاکنون گریبان مرا گرفته و تلاش های جدید مرا به حفره هایی فرو می برد که از گَرد تلخکامی ها آلوده گشته.

بدین ترتیب می بایست مقدمه ای بنویسم برای اینکه اولا مشخص بشود منظور از متون کلاسیک چیست و ثانیا متون مورد نظر را نام ببرم و ثالثا شیوه‌ی احتمالی این را نیز به قدری که ممکن باشد معلوم کنم.

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۲/۰۵
محمدیحیی

نظرات (۲)

۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۳۴ حمید درویشی شاهکلائی

«قصد رهایی از آنچه که تاکنون گریبان مرا گرفته و تلاش های جدید مرا به حفره هایی فرو می برد که از گَرد تلخکامی ها آلوده گشته.»
نفهمیدم چی شد ولی ان‌شاءالله همه جوونا به آرزوهاشون برسند.

۰۶ ارديبهشت ۹۹ ، ۰۲:۳۴ صابر اکبری خضری

درود و آفرین پروردگار بر تو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی