سیرک انتقادی های علوم اجتماعی ایران
چند وقت پیش جبار رحمانی (مردم شناس پسااستعمارگرای ما که اتفاقا خیلی خوب و اتنقادی سعی کرده علوم اجتماعی رو بخونه) توی دانشکده علوم اجتماعی تهران که قلب تپنده این فضاست میاد میگه:« من از تعبیر "تنگنای زندگی" برای توضیح حرفم استفاده می کنم» و بعد هم با آب و تاب توضیح میده که چطور تنگنای زندگی باعث این اعتراضات شده
امروز هم متن محمدرضا کلاهی (که اتفاقا اون هم ارادت خاصی به پسااستعماری ها و مردم شناسی و ... داره) خوندم که داشت توضیح میداد باید از تئوری پردازی های انتزاعی دست برداریم و به میدان رجوع کنیم. بعد هم تاریخ انقلاب رو بر اساس میدان!! به چهار نوع سیاست ورزی تقسیم می کنه و میگه الان وارد فازی شدیم که چنین است و چنان است و چند تا جمله عاطفی احساسی آغشته به کنایه.
اینها تازه انتقادی های علوم اجتماعی ما هستن!
اولی که میاد بدیهیات میگه. انگار تا الان در فراخنای زندگی بودیم که این چند ماه تنگنای زندگی بر مردم سخت گرفته. پژوهشگر علوم اجتماعی ما یک خط بیشتر از تحلیلگر تلگرامی نمیگه و توضیح نمیده. انگار نه انگار برای توضیح دادن خاص بودگی یه پدیده باید وجوه افتراقش رو برجسته کرد.
دومی هم که رسما تخیلاتش رو قی کرده رو "میدان" بیچاره.
حسام مظاهری هم که دیگه بماند؛ یه مطلب جدا برای اون باید بنویسم.
.
.
.
سوال اصلی اینه که: شوخی می کنن عزیزان؟ دوربین مخفیه؟
هر جا سخن از حسام مظاهری ست نام "مناسک" میدرخشد :)
اتفاقا من هم یک مطلب منتشر نشده در یادداشت های گوشیم درباره افکار حسام مظاهری و افرادی مثل او دارم که بیشتر به فحش نامه میمونه 😅...