بسم الله
حال ناخوش و حالت عجیبی دارم. می توانم بگویم دل و دماغی کاری را ندارم. همه چیز را هوا کرده ام و با بهت و حیرت به اطرافم نگاه می کنم. تازه از زندگی شش سال پیشم جدا شده ام و به دنبال آغازی جدید هستم. نمی توانم قوت ها و ضعف ها را ببینم. عصبانی هم می شوم گهگاهی. با این حال هنوز بر روی دو پا قرار نگرفته ام. به میله ای می مانم که جلوی هر باد خم می شود و تا مرز پرت شدن پیش می رود. انگیزه هایم کوچک و موقت شده اند. مثل برد امشب آرسنال. با این حال اینقدر جدی اند که رمق امشب نوشتن را هم از همان بازی فووتبال بی معنی گرفته ام.
امشب وسط بالا و پایین کردن اخبار پیروزی آرسنال، لینک پخش زنده ماهواره های روی زمین را دیدم. دیدنی است. لذت بخش است. همین لحظه که می نویسم از ماهواره دارد از روی آفریقای جنوبی رد می شود و آهنگ ملایمی، تصویر ماهواره را راز آلود تر و آرامش بخش تر کرده است.
یه چیز می خواهم. یک نه بزرگ. یک نه به هزاران جورواجوری که دور و برم است. یک نه برای رسیدن به یک آری. قرار بود زودتر از اینها به مقام شامخ ایده آل تایپ خودم برسم؛ نشده. فرصت نمی خواهم. مجال می خواهم. حالت خوبی نیست وقتی انسان می فهمد از مسیرش خیلی خیلی کوچکتر است.
----
اگر هنوز از اینجا رد می شوید، دعوتتان می کنم که ببینید: