‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

‌واو حالیه

زیر همین آسمان و روی همین خاک

بسم الله

خوشبختانه، با وجود اینکه می دونم حرف خاصی ندارم که تو وبلاگ و جاهای دیگه بزنم اما هنوز به وبلاگ فکر می کنم و برام مهمه. من هیچ وقت نتونستم برای مخاطبم توی شبکه اجتماعی حرف بزنم. من هیچ وقت موفق نشدم توی ارتباط شفاهی با بقیه کیف کنم و لذت ببرم. اما وبلاگ داستانش متفاوته. من هر بار توی وبلاگ می نویسم -ولو سالی یکبار باشه- کیف می کنم.

در مورد نوشتن(قسمت اول)

يكشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۸، ۰۴:۵۰ ق.ظ

بسمه تعالی

 

به شدت احساس می کنم یکی از ضروری ترین کارهایی که «همه» باید انجام بدهیم، نوشتن است.

منظور من از نوشتن این نیست که برویم و هر چه درونمان داریم به بقیه بگوییم. چنین کاری را شاید بتوان با اشتراک گذاری لحظات تهوع توسط بیمار مقایسه کرد.

نه

نوشتن اینها نیست. ما نباید در نوشتن هدفی خودخواهانه داشته باشیم. بلکه من با نوشتن خودم را مجددا می شناسم و به دنبال این خودشناسی، دیگران را هم به رسمیت می شناسم. منظورم این است که نوشتن در آنِ واحد دو هدف دارد: بازشناسی خود و بازشناسی دیگران. اگر بخواهم همین را با تعبیر دیگری بگویم و از آن نتیجه دلخواهم را بگیرم با اینطور بیان کنم: شخصی ترین و درونی ترین هدف در نوشتن هیچ مرزی با اهداف بیرونی و غیر شخصی ندارد. اینکه ما تصور کنیم گاهی برای دل خودمان می نویسیم و گاهی برای مطالعه بقیه، حرف گزافی است. می خواهم بگویم راهی که پیش روی نویسنده(به معنای عام کلمه) وجود دارد صرفا شامل دو گزینه است: آیا او انسان متعهدی است یا نه؟

می دانم که واژه تعهد برای برخی ها دلالت های مثبت و برای برخی ها دلالت های منفی دارد. اما من این تعهد را می خواهم به گونه دیگری به کار ببرم. به نظر من، تعهد یعنی اصیل بودن. در اینجا مهم نیست که مثلا من به خدا ایمان دارم یا به شیطان. مهم نیست که من هر روز صدقه می دهم یا دزدی می کنم. مهم نیست که هر روز به گل ها آب می دهم یا اینکه درون گلدان ها تف می کنم. بلکه مهم این است که من در کار خودم واقعی باشم: مومن واقعی، کافر واقعی، دزد واقعی و ... و خلاصه در این حالت است که من اصیل1 هستم. حالا این اصیل بودن یعنی چه؟ به دور از واژه پردازی هایی و ادای فیلسوف ها را درآوردن، اصیل بودن یعنی انگار همین که ما انتخاب می کنیم که اصیل باشیم، پای سندی اخلاقی را امضا کرده ایم که تنها مفادِ پررنگ نوشته اش «حفظ کیان و حراست از مرزهای چیزِ مورد نظر» است. به تعبیر بهتر اگر من می خواهم یک قاتل «اصیل» باشم، باید پای همه چیز این قاتل بودن بمانم. مثلا نمی شود بعد از انجام یک کشتارِجمعی به مرده ها تجاوز کنم یا اموالشان را بدزدم. من قاتلم، ولی دزد یا متجاوز نیستم. یا مثلا اینکه به حد مرگ کسی را کتک بزنم باز هم نقض این پیمان نامه است. چون من قرار است آدم بکشم، ولی قرار نیست شکنجه گر هم باشم! ... بگذریم. این مثال های اگزجره را برای این زدم که بگویم نوشتن هم همین است. نوشتن هم پیمان نامه ای دارد که باید امضا کرد. یک چیزی شبیه فتوت نامه های قدیم که هر صنفی برای خودش تنظیم می کرد. یک چیزی که تلاش می کند مرد را از نامرد، واقعی را از غیر واقعی و اصیل را از غیر اصیل جدا کند.

فتوت نامه نوشتن، مثل همه فتوت نامه های دیگر حقیقتا شامل یک بند است: «کسی که می نویسد باید عمیقا به خودش احترام بگذارد.» اگر کمی اهل دقت باشیم، حتما تصدیق می کنیم که این عبارت خیلی کلی است و به یک چیزی شبیه شورای نگهبان برای تفسیر خودش نیاز دارد. اما من اهل دقت نیستم. اتفاقا به نظرم همین جمله به تنهایی گویاست. در اینجا باید تاکید کنم که من اینجا اتفاقا منظور خاصی از نوشتن دارم! اصلا چرا حرف آخر را همین جا نزنم؟ می خواهم بگویم نوشتن چیزی نیست که ما تاکنون تصور می کرده ایم. نوشتن به رسم درآوردن مشتی کلمه نیست. بلکه برای خودش شانی دارد، منزلتی دارد، جایگاهی دارد. جایگاهش کجاست؟ همان جمله ای که در مورد فتوت نامه اش گفتم، بهترین توصیف از جایگاه نوشتن است.

ما عموما نوشتن را مثل ابزار می فهمیم. اینکه داریم همه چیز را به ابزار تقلیل می دهیم حقیقتا فرایند زننده ای است. نوشتن ابزار نیست. یعنی من نمی توانم نوشتن را به صورتی «خودخواهانه» به کار بگیرم تا منافع من را تامین کند. ظاهر همه به این کار نوشتن می گویند؛ اما این در حقیقت زیرپا گذاشتن فتوت نامه ای است که می خواهم در مورد آن بنویسم. برای توضیح بیشتر باید ابتدا تفاوت میان دو چیز را روشن کنم: اینکه ما به خودمان احترام بگذاریم و اینکه خودخواه باشیم.

انسان خودخواه مثل دیوانه است. در عالم او، فقط خودش زندگی می کند و اگر بتوانیم غیر از خودش اثری از چیزهای دیگر هم ببینیم، همگی آنها برچسب او را به سینه دارند. مثل فرض کنید خود من یک همچنین دیوانه ای هستم. در این حالت در دنیای من فقط خودم زندگی می کنم. البته ممکن است «چیز»های دیگری هم باشند که چه بسا روی دوتا پایشان حرکت کنند. اما در عالم من، که قوانین من را دارند، همه آنها باید برچسب من را به سینه بزنند. بهتر بگویم، در عالم منِ دیوانه شما چیزی به نام آقای الف پیدا نمی کنید. آقای الف وجود ندارد. بلکه در واقع یک «چیز» وجود دارد که چون من به آن نیاز دارم و دوست دارم آن را استثمار کنم و یا آن چیز می تواند به ارضای تمایلات من کمک کند، به دنیای من راه پیدا کرده؛ طبیعتا بی اهمیت ترین چیز در مورد این چیز اسم ان است.

انسان خودخواه وقتی که می نویسد همچنین وضعی دارد. برای او نوشتن صرفا وسیله است. مخاطبی وجود ندارد. تنها چیزی که نویسنده خودخواه در نظر دارد، رسیدن به هدفی درونی است. او می خواهد خودش را راضی کند. اما چون فقط خودش مانده و مشتی ابزار، به ارضا رو می آورد. انسان خودخواه فتوت نامه نمی شناسد. در نظر او فتوت معنا ندارد. حتی خودش را هم نمی شناسد. تنها چیزی که هست یک میل و تمناست، که به نحوی کور و بدون هدف، دارد پیش می رود.

با این توصیف، می توانیم نویسنده های خودخواه زیادی را تصور کنیم. مثلا خودخواه شماره یک می تواند نوشتن را برای رسیدن به منصب مورد نظرش استعمال کند. یا خودخواه شماره دو می تواند آن را ابزاری برای پول درآوردن کند. خودخواه شماره سه با نوشتن مردم را گول می زند و ... البته منظور من این نیست که نوشتن، درون خود هدفی فوق بشری و متعالی دارد که اجازه نمی دهد کسی در کنار اهداف جانبی دیگری را دنبال کند. نه! من اصلا و ابدا دنبال چنین مدعای واهی نیستم. می خواهم بگویم نوشتن شاید فایده های زیادی داشته باشد، اما این فایده ها فرع بر جایگاه اصلی آن هستند. فایده ای که نمی توان و نباید آن را به «ابزار بودن» تقلیل دارد. پس با این توصیف، هنوز جا دارد که بگوییم: پس جایگاه اصلی نوشتن کجاست؟

تا اینجا سعی کردم «ننوشتن»، یا به تعبیر بهتر «نوشتنِ غیر اصیل» را توضیح بدهم. اینکه نوشتن اصیل چیست و نویسنده اصیل کیست، نیازمند مطلب دیگری است.

 

 

 

 

1- در فلسفه هایدگر مفهوم اصیل اهمیت زیادی دارد. اینکه من معنای اصیل را از هایدگر الهام گرفته ام یا نه سوال سختی است. چون حقیقتا نمی دانم هایدگر در مورد اصیل بودن چه گفته و چه منظوری داشته. آن چیزی که اینجا نوشته ام، صرفا جمع بندی برداشت های خودم بوده است.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۰/۱۵
محمدیحیی

نظرات (۱)

۱۵ دی ۹۸ ، ۱۰:۳۸ حمید درویشی شاهکلائی

سلام بر شما
تا یه جاهایی خوندم ولی بعد دیگه ادامه ندادم!
راضی باش!

پاسخ:
سلام
راضیِ راضیم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی